شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

برای فوت مادربزرگ

غمگینم

آنقدر که دیشب در تختخواب مادر بزرگ خوابیدم

و او روز قبلش دستش را دراز کرده باشد و گفته باشد خدافظ مجید

و روز بعدش وقتی رسیده باشم که پارچه ای سفید رویش کشیده باشند

غمگینم...