شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

گاه

دیده ام گاه مردگان خمیازه می کشند
و گاه که من روی تختخواب می خوابم
و گاه زنم در کنارم
دستش بر روی سینه ام جا خوش کرده است
صدای ارواح را می شنوم که می گویند:
آسمان رگهای خونینش را زده است....

                                     ۲۴/۸/۸۵

                             

نظرات 1 + ارسال نظر
میترا (چشمای فرشته) یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:08 ب.ظ http://cheshmayefereshte.blogfa.com

تحمل و بردباری ،بالاترین جرات و جسارت است .( پاستور )
سلام خسته نباشید .
دفعه اول بود سر می زدم . همه رو نخوندم . تا این جا خیلی خوب بود .,وب لاگ رو با اجازتون سیو کردم هم داشته باشم هم این که از رو فرصت کامل بخونم . ممنون از حضورتون.
منم بعد از مدت ها آپ کردم . منتظرم
فعلان[بدرود][گل]

باشه ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد